یک شنبه 17 بهمن 1389 |
تاریک ،
شب خالی و بی مهتاب
بی صدایی گام های هیچ عابری .
شب آلوده ،
هزیان
کابوس
درخت های بی برگ جنگل .
تاب می خوردند
زمزمه ای تنها
نفس هایی سرد
و تبی بی انتها خالی
کابوس ها با دستانشان تاب می دادند
و هزیان ها فریاد می کشیدند تنها آن ها
رهایی
نیست
نیستی
کاش همیشه فقط کابوس ها نبودند .
نظرات شما عزیزان:
نویسنده : Mehr
|