![]() |
یک شنبه 17 بهمن 1389 |
دیرگاهیست در درونم غوغایی برپاست...
به گمانم که کسی می آید!
شاید تو باشی،
ای موعود!
میلاد نور مبارک
در انتظار دیدنت همه دلها بیقرارند
ای تک ستاره بهشت
میلاد نور مبارک
اي منتظر، غمگين مباش قدري تحمل بيشتر گردي به پا شد از افق گويا سواري ميرسد نشسته ام سـر راهـت بیا بیا گــل نـرگـس در آرزوی نـگـاهــت بیا بیا گــل نـرگــس که تـا مــگـر نـگــرم روی دلــربـای تــو را همواره چشـم به راهـم بیا بیا گــل نـرگـس هنوزم خواب میبینم به شبها همان مردی که بر اسبی سوار است همان مردی که جمعه آید روزی … و این پایان خوب انتظار است پس بیا و آسمان و زمین را گلستان کن که این خانه ، خانه توست
مهدی بيا به خاطر باران ظهور کن ما را از اين هواي سراسيمه دور کن وقتي براي بدرقه عشق ميروي از کوچههاي خسته ما هم عبور کن
سوسوی ستارگان آسمان در التهاب انتظار فرج توست
نظرات شما عزیزان:
![]() نویسنده : Mehr
![]() |