آی قصه

آی قصه

 

آی قصه قصه قصه

نون و پنیر و پسته

اگر همین قصه گومون

میفهمیدش روی زمین

نون دیگه نیست

 پنیر و پسته دیگه نیست

هیچ موقع قصه نمیگفت

راز نهفته نمیگفت

قصه شو با حرف دیگه شروع میکرد

راستی به آخر میرسید

ختم کلام قصمون

 چطور باید تموم میشد؟

قصه ما به سر رسید

کلاغه به خونش نرسید

قصه تموم شد اینجوری

حرفا حروم شد اینجوری

وقتی که قصه نداریم

نون نداریم پنیرو پسته نداریم

چطور باید قصه ما تموم بشه

یعنی باید کلاغه تو راه بمونه؟

اینجور باشه کلاغه تو قصه ما

رو بوم که هیچ به آسمونم نمیره

نمیپره به آسمون

نمیشینه رو بوممون

آخه دیگه قصه گومون

 قصه نداره که بگه

راز نهفته نداره که بگه

خلاصه که یه جورایی بی رحمیه

وقتی کار قصه گومون بی شرمیه

بزار راوی قصه بگه

حرفای پر غصه بگه

دلش پره از این و اون

بزار خالی کنه غمو

باشه بگو قصه بگو

از این سیه روز بگو

اگر که نونی نداریم تو سفرمون

اگر پنیر و پسته نداریم

عیب نداره دل که داریم

آویزه گوش میکنیم حرفاتو ما

آخر قصه هم دیگه مهم نیست

پنیر وپسته هم دیگه مهم نیست

نویسنده : Mehr
؟

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

نگران حال بیزارم نباشید

 

نگران قلب بیمارم نباشید

 

نگو به فکر فرصت دوبارم

 

برای دل بریدن وقت ندارم

 

حالا دست از دنیا کشیدم تا نباشم

 

دل از دنیا بریدم  که بی همدم نباشم

 

خدا کنه حسرت دیدنم روی قلبت بمونه

 

خدا کنه یکی بیاد نمک رو زخمت بپاشه

 

هر روز وهر وقت که یاد من بیفتی

 

یکی باشه هر نفس یاد پشیمونیت بیفتی

 

راه برگشتی میون ما نباشه

 

پلی از وصل و وصال دل نباشه

 

خاک و ترجیح میدم به حرفای دروغت

 

مرگ و دوست دارم با نبودت

 

چشم به راه من نباش دیگه نمیام

 

میرم از پیشت دیگه تو رو نمیخوام

 

چه بهتر که نباشی با خیانت

 

چه بهتر که نباشم با ریاضت

نویسنده : Mehr
چشم انتظار
دارم از تو مینویسم

تو که هر شب توی خوابم

یه تبسمی رو لبهام

تو که میفهمی هنوزم

یکی هست این ور دنیا

یه نفر منتظر تو

یکی که بی کس و تنهاس

اون فقط خدا رو داره

با یه قلبه تیکه پاره

منتظر تو پشت شیشه

آخ چه سرده شب تیره

یه نفر گفته تو راهی

میگه بر میگردی امشب

بازم امشبم سحر شد

بازم صبرم بی ثمر شد

دل خوشم تا تو بیایی

سر رو شونه هام بزاری

تا دم صبح بی قراری

امشبم چشم انتظاری

قفسی دارم تو خونه

با یه بلبله دیوونه

اونم عاشقه بیچاره

دنباله یه راه چاره

نظر چشمای سیاهت

واسه صورت چو ماهت

اگه هر شبی بیایی

میشه بلبلم فراری

 

نویسنده : Mehr