دو شنبه 19 دی 1390 |
همه چیز در اینجا هست.
ساعت دیواری ساعت دیواری ثانیهها را با دانههای تسبیح جلو برد روز تازه ورق خورد با صدای گنجشکان دم صبح و رفت و آمد همسایههای مهربان که صدایشان تا سکوت پنجرهها میآید چند وقتی است که سایهها در حسرت روشنایی پنجرهاند در انتظار خورشیدم که به سایهها شعلهای بزند :: برچسبها: انتهاي روياي الهه عزيز,
بازگرد به سویم بازگرد مهربان من پژواک صدایت در خانه مانده است اندوه نگاهت غبار بر آیینه نشانده کبوتری معصوم از کوچههای خاطرات من پر کشید و رفت که دوست داشتن را به من یاد داد اکنون برای تو قلبم آماده است برای شکستن اشکهایم آماده است برای فرو ریختن به سویم بازگرد مهربان من برای آن کهنه قابها و آن یادها :: برچسبها: انتهاي روياي الهه عزيز,
تا سحر در حسرت یک آمدن بیمار بودم مثل ستاره تا سحر بیدار بودم دستان من در غربت یک سایه گم شد تنهاتر از رویای یک دیوار بودم تو عازم رفتن، چرا ای نازنینم من عاشقانه پایه تکرار بودم پشت نگاهم زلزله مدفون شده بود من محبس آرامش آوار بودم گل با همه طنازیاش طرح تو را داشت بر روی ساقت ای گلم چون خار بودم :: برچسبها: انتهاي روياي الهه عزيز,
رسم آدما من دلم شکسته و خسته از این زمونهام اشک چشمام میباره دنبال یک بهونهام تموم زندگیام خاطرههای خستمه همه دار و ندارم این دل شکستمه دل من غصه نخور زندگی پیچ و خم داره توی اوج شادیا بازم یه چیزی کم داره میکشم خجالت از تو دل مهربون من چون که هیچکس نمیشه تو دنیا همزبون من اگه غصهای داری رو تو بکن به آسمون بگو اون گلایههاتو به خدای مهربون :: برچسبها: انتهاي روياي الهه عزيز,
|
|