عاشقانه

عاشقانه من كه نه عاشق بودم و نه شاعر پس چرا بي‌محابا در سكوت خود شكستم شاعر به آوايي مي‌رسد و عاشق به جايي اما نه عروسان سپيدپوش مرا عاشق كردند و نه پروانه‌هاي برف، مرا شاعر چرا بيهوده دلتنگم من كه عاشق نبودم

:: موضوعات مرتبط: شعر، ،
:: برچسب‌ها: انتهاي روياي الهه عزيز,
نویسنده : Mehr
ساعت دیواری

ساعت دیواری ساعت دیواری ثانیه‌ها را با دانه‌های تسبیح جلو برد روز تازه ورق خورد با صدای گنجشکان دم صبح و رفت و آمد همسایه‌های مهربان که صدایشان تا سکوت پنجره‌ها می‌آید چند وقتی است که سایه‌ها در حسرت روشنایی پنجره‌اند در انتظار خورشیدم که به سایه‌ها شعله‌ای بزند

:: موضوعات مرتبط: شعر، ،
:: برچسب‌ها: انتهاي روياي الهه عزيز,
نویسنده : Mehr
بازگرد

بازگرد به سویم بازگرد مهربان من پژواک صدایت در خانه مانده است اندوه نگاهت غبار بر آیینه نشانده کبوتری معصوم از کوچه‌های خاطرات من پر کشید و رفت که دوست‌ داشتن را به من یاد داد اکنون برای تو قلبم آماده است برای شکستن اشک‌هایم آماده است برای فرو ریختن به سویم بازگرد مهربان من برای آن کهنه قاب‌ها و آن یادها

:: موضوعات مرتبط: شعر، ،
:: برچسب‌ها: انتهاي روياي الهه عزيز,
نویسنده : Mehr
تا سحر

تا سحر در حسرت یک آمدن بیمار بودم مثل ستاره تا سحر بیدار بودم دستان من در غربت یک سایه گم شد تنهاتر از رویای یک دیوار بودم تو عازم رفتن، چرا ای نازنینم من عاشقانه پایه تکرار بودم پشت نگاهم زلزله مدفون شده بود من محبس آرامش آوار بودم گل با همه طنازی‌اش طرح تو را داشت بر روی ساقت ای گلم چون خار بودم

:: موضوعات مرتبط: شعر، ،
:: برچسب‌ها: انتهاي روياي الهه عزيز,
نویسنده : Mehr
رسم آدما !

رسم آدما من دلم شکسته و خسته از این زمونه‌ام اشک چشمام می‌باره دنبال یک بهونه‌ام تموم زندگی‌ام خاطره‌های خستمه همه دار و ندارم این دل شکستمه دل من غصه نخور زندگی پیچ و خم داره توی اوج شادیا بازم یه چیزی کم داره می‌کشم خجالت از تو دل مهربون من چون که هیچ‌کس نمی‌شه تو دنیا همزبون من اگه غصه‌ای داری رو‌ تو بکن به آسمون بگو اون گلایه‌ها‌تو به خدای مهربون

:: موضوعات مرتبط: شعر، ،
:: برچسب‌ها: انتهاي روياي الهه عزيز,
نویسنده : Mehr